Friday, August 17, 2012

آهنگ جدید از مصطفی با نام «گَله» (شير بها)

آقای مصطفی حسینی یکی از جوانان هنرمند مهاجر در ایران میباشند. ایشان با وجود تمامی مشکلات و مشقاتی که یک مهاجر افغانی در ایران دارد سعی کرده که با تلاش و پشتکار از استعداد خدا دادی خود برای خدمت به کشور و قوم خود استفاده نماید تا فریادی باشد برای دردها و غصه های مردم کشور خود! 



مصطفی در آهنگهای پیشین خود کوشش کرده برای لحظه ای هم که شده دل مردم وطن خود را شاد کند و با صدای خود حق  خود را نسبت به مردم وطنش ادا کند. 
مصطفی حسینی در تازه ترین آهنگش به سراغ یکی از بدترین عادات و رسوم مردمش رفته ! رسمی که باعث بدهکاری ، بی آبرویی، آوارگی و بیچارگی بسیاری از خانواده ها و جوانان ما شده است.


نام آهنگ جدید مصطفی «گَله» (شير بها) است.  

آوازخوان: مصطفی حسینی
ملودی: مصطفی حسینی
آهنگ و تنظیم: سهیل شادلو
شعر: فیاض و زکی




 «گَله» (شير بها)، همواره در جامعه افغانستان به عنوان ‌يک چالش مطرح بوده و شدت و ضعف آن به نوع زندگي، ميزان آگاهي و موقعيت‌هاي جغرافيايي و قومي‌جامعه بستگي داشته است.
امروزه در افغانستان هزينه‌ي ازدواج بسيار وحشتناک بوده و رقم‌هاي بالاتر از ده لگ افغاني گزارش داده مي‌شود. اين رسم در
افغانستان از زمانهاي دور به اين سو به دليل حکومت ملوک الطوايفي بودن رايج بوده است. در اين نوع حکومت، معمولاَ زنان به عنوان‌يک کالا مطرح بوده که با پشتوانه و توجيه مذهبي با عنوان شيربها خريد و فروش مي‌شده است. از آن جاي که اقتصاد خانواده های افغانیستان اغلب متکي به کشاورزي و زورِ بازو بوده است، نوع نگاه مردانه‌گرايي در ذهنيت جامعه وجود داشته که بر اساس آن همۀ مردم خواهان فرزند پسر بوده‌اند که تا کنون نيز اين ذهنيت جريان دارد. پيامد اين دو ذهنيت باعث شده است که زنان درافغانستان از حقوق قانوني و شرعي خود مانند ارث و ازدواج دائم، محروم مي‌شده اند؛ چنان که تا کنون نيز کم و بيش عقدهاي موقت بيش از عمر طبيعي جريان داشته و پدران در زمان حيات خويش دست دخترانشان را از سرمايه و ميراث خود کوتاه مي‌کنند. با توجه به اين فرهنگ نهادينه شده بوده است که خانواده‌ها بدون اين که رضايت دختران شان را در نظر داشته باشند، آنان را به شوهر داده و اصل گله (شيربها) گرفتن در اين پيوند‌ها قطعي بوده و هنوز هم هست. اين نوع نگرش، دختران را به عنوان کالاي تجاري درآورده که هرچه گله‌ي او بيشتر باشد، گويا براي دختران ‌يک ارزش بوده و موقعيت او در خانۀ شوهر بالا خواهد رفت. در دوبيتي هزارگی زير اصل گله گرفتن بر خلاف احساس و عشق مقدس دو جوان را به خوبي مي‌بينيم:

این دو بیتی با لحجه شیرین هزارگی بیان و نوشته شده است.

گردون تو کيل، شيشتِه دَ گودَرِ مه
مالِ دونيا دري بيدي گلِه مه
مالِ دونيا اگه دَ ديست تو ني‌يه
طنِو گردو بيه پيشِ بابه مه [2]

اَلي بابه! دنيا گوذشتني‌يه
گلِه از مو غريب کَي خوردني‌يه
بچه مردک نداره پولِ بسيار
اَمي‌تيرما دَ نوکري ريي‌يه [3]

برگردان به فارسي روان:

باگردن کج روبرويم نشسته اي
اگر مال دنيا داري، گلِه‌ي مرا بده
اگر مال دنيا دردست تو نيست،
ريسمان در گردن خود نموده، پيش پدرم بيا (التماس کن)

اي پدر! دنيا گذشتني است
گلِه‌ي از ما غريبان کي خوردني است؟
باچه مردک (شوهرم) پول بسيار ندارد
و در اين خزان به نوکري (سربازي) راهي است.


با وجود اين درد دلها که هيچ کسي هم به آن‌ها توجه ندارد و به قول اين ضرب المثل که «ازگلِه دختر و خون پدر کسي سير نموشه» [4] بازهم گله و شيربها چنان هيولايي بر جامعه سايه افکنده و خوشبختي جوانان را از آن‌ها گرفته است. گله، امروزه، زنداني است که جوانان آماده‌ي ازدواج و ‌يا تازه ازدواج کرده را به اسارت درآورده است که هم سالها فراق ‌يار را تحمل نمايند و هم با تمام وجود براي تأمين هزينه، از توانايي‌هاي خود در کشورهاي ديگر مايه بگذارند.